-
۲۷- دور از هیاهوی داشتن...
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 19:41
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 میخواهم بگویم میشود از دور (!) هم دوست داشت ! سادهتر بگویم : * میشود سادهتر هم دوست داشت ...* دور از هیاهوی خواستن ... دور از هیاهوی داشتن ... دور از هیاهوی خواستن و نداشتن... نرسیدن ... دور از هیاهوی رسیدن و بعد تلاش برای ماندن تا همیشه ! *...
-
۲۶
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 02:21
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ... و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بیرحمتر. تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصههایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند!
-
۲۵
شنبه 1 آبانماه سال 1389 13:06
حال من بد نیست غم کم میخورم کم که نه هر روز کم کم میخورم آب میخواهم سرابم میدهند عشق میورزم عذابم میدهند گاه بر روی زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفال میزنم حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت: ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه میپنداشتیم !
-
۲۴
جمعه 23 مهرماه سال 1389 10:29
دیگه مرده شور این زندگی رو با همه چیش نبره الهی بعضی وقتا اینقد آدم داغون میشه نمیدونه چی بگه و کجا بره حرفش رو بزنه! میاد اینجا پست میزنه!
-
۲۳
دوشنبه 15 شهریورماه سال 1389 17:32
مرده شور همه چی این زندگی رو با هم ببرن!
-
۲۲
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 00:09
بهترین عادت این است که به هیچ چیزی عادت نکنی در اینصورت همیشه آزاد و رها خواهی بود و برای رفتن به فرداهای روشنتر هیچ تردیدی نخواهی داشت.
-
۲۱- مقدس نیست
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 14:16
من به خانواده اعتقاد ندارم! خانواده یه جور دروغه! اونایی که تموم دنیا رو جوری ساختن که بتونن از مَردُم بهرهکشی کننُ بهشون مسط باشن این دروغُ درست کردن! آدم تنها، زودتر طغیان میکنه وُ وقتی با کسای دیگهس تن به سرنوشت میسپاره! خانواده بلندگوی نظامی که به تو اجازهی اطاعت نکردن نمیده! خانواده اصلا مقدس نیست ! تنها...
-
۲۰
شنبه 19 تیرماه سال 1389 23:26
دارم سعی میکنم... سختِ خیلی سخت! اما من روزهای سختتر از این هم داشتم! دلم میخواد این آخرین مطلبی باشه که تو این زمینه اینجا مینویسم! باید بتونم! باید اندیشیدن به اینکه دیگر نمیخواهم به تو بیاندیشم، همچنان اندیشیدن به توست! پس بگذار بکوشم نیاندیشم که نمیخواهم به تو بیاندیشم!
-
۱۹
پنجشنبه 10 تیرماه سال 1389 10:51
حرف دیگری نیست که با تو بگویم! تو نمیفهمی اندوه مرا
-
۱۸-روزگار غریبیست!
جمعه 4 تیرماه سال 1389 00:49
باور نمیکنم! هرگز باور نمیکنم که سالهای سال همچنان زنده ماندنم به طول انجامد. یک کاری خواهد شد. زیستن مشکل شده است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام مینهند و دیر میگذرند که احساس میکنم،خفه میشوم هیچ نمیدانم چرا؟ اما میدانم دیگری به درون من پا گذاشته است. و اوست که مرا چنان بیطاقت کرده است احساس میکنم...
-
۱۷
چهارشنبه 26 خردادماه سال 1389 00:33
هنوز روی بالشم نشسته عطر تن تو خیال من بو میکنه نقش گل پیرهن تو هنوز صدای تو میآد میون بازیهای باد کنار قاب پنجره هنوز دلم تو رو میخواد تو این کسالت عبس تو این دیار همهمه تو این سرا که بیکسی یه عمر عادته منه به یاد دستهای تو تکرار روزُ میشکنم به جستجوی یادِ تو با آدما حرف میزنم به هم نمیرسیم ما چارهایی جز...
-
۱۶- دلم عشق میخواهد!!!
یکشنبه 23 خردادماه سال 1389 13:06
آدم خیلی حقیرِ بازیچهی تقدیرِ پل بینِ دو مرگِ مرگی که ناگزیرِ بعد از مدتها دلم بشدت آهنگ گوش دادن میخواد! آخ خدایااااااااااااااا... چه کردی با من؟! هان؟! چرا من؟! میدونم داری میگی انتخابت اشتباهِ... خودِ خرم هم میدونم... خدایا بهم نیرو بده فقط همین! توانِ تحمل بده... روز جمعه 31 اردبیهشت اتفاقی افتاد که...
-
۱۵- خسته
دوشنبه 31 فروردینماه سال 1388 09:56
یه دل پر از حرف ناگفته یه دنیا پر از خندهی ناشکفته دو چشمی که حتی در اشکُ بسته یه ذهن پر از خالی و پوچ و خسته یه آدم بدون رفیق قدیمی دو دریا بدون عصای کلیمی دلی پر ز واژه پر از آه و ناله پر از غصههای منه چند ساله اتاقی پر از خنده ی مرگ صدای اهالی پر از خشخش برگ یه دختر چه غمگین چه خسته پر از درد و رنجه گرفته نشسته...
-
۱۴- تو میدونی؟!
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1387 19:49
کاش بشه برات درس عبرت دختر
-
۱۳-بُتم بودی اما شکستی!
جمعه 6 دیماه سال 1387 13:40
خیلی سخته اینجوری شکستن! مثل این میمونه که از ساختمون 100 طبقه افتاده باشی پایینُ هیچجات چیزیش نشه و فقط روحت بشکنه... یه جوری که هیچ وقت دیگه ترمیم نشه! خیلی سخته یکی همدم لحظههات و سنگ صبور و راهنمات و آینهات باشه، تو همهی روزای زندگی اما یهو تو رو نبینه انگار نه انگار که یه روزی همهکساش تو بودی و همهکس تو...
-
۱۲- تست شخصیت
شنبه 13 مهرماه سال 1387 10:02
این تست رو تو وبلاگ گیلاسی دیدم برام جالب بود دلم خواست نتیجهاش رو این جا ثبت کنم تا برام بمونه تاجر (تاثیر گذار، برون گرا، واقع گرا، متفکر) تو یک تیپ "تاجر" هستی و همیشه احتیاط می کنی که نکند یک وقت اتّفاق بدی بیفتد. اگر در دوران باستان زندگی می کردی، حتماً یک بربر وحشی می شدی ولی در دنیای امروز تو...
-
۱۱
دوشنبه 20 خردادماه سال 1387 10:27
تنهای بیسنگِ صبور خونهی سرد و سوت و کور توی شبهات ستاره نیست موندی و راهِ چاره نیست اگر که هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد اما تو کوهِ درد باش طاقت بیار و مرد باش طاقت بیار طاقت بیار
-
۱۰- مثلِ همیشه
پنجشنبه 18 بهمنماه سال 1386 16:06
.::. کسی میدونه که انگیزه رو از کدوم فروشگاهی میتونم بخرم؟! احتیاج دارم به کمی انگیزه برای درس خوندن!! .::. اگه کسی هدفش رو گُم کنه، کجا میتونه دنبالش بگردِ؟ ! .::. نمیدونم تا کی میتونم با این ماسک زندگی کنم! .::. برس به دادم خدا... تو مرداب زندگی دارم غرق میشم... .::. اعتماد به نفس ندارم، حتی برای نوشتن در...
-
۹- شایدم اشتباه!
دوشنبه 17 دیماه سال 1386 11:15
-
۸- سراب!
دوشنبه 10 دیماه سال 1386 19:13
یه هدفی داری واسه خودت، برنامه ریزی میکنی و با خودت میگی بسما... میری جلو و خوشحالی! چون هر روز که میگذره حس میکنی داری بهش نزدیک میشی! حالا سالیان زیادی از اون روز میگذره! طبق برنامهات دیگه باید به چشمهی پرآبی که دورنماشو داشتی میرسیدی! اما نهایتا یه سراب جلوت میبینی! اونوقتِ که نوشتن و گفتن و گریه کردن،...
-
۷- شُکـــر...
شنبه 17 آذرماه سال 1386 11:02
ای سپیدترین شکوفهی درخت گیلاس، و ای بهترین ترانه بر لب رود، تو وسیعترین اقیانوسی هستی که روزگار تا به حال به خود دیده، چون سینهات جایگاه هفت آسمان درد است، ای محکمترین تکیهگاهم دوستت دارم ... مادر ِ عزیزم امروز بعد از دو سال بی تفاوتی که خود نمیدانم از کجا آغاز شد و مرا از تو تا این حد دور کرد! دوباره فهمیدم که...
-
۶- مهربانترینی!
شنبه 26 آبانماه سال 1386 12:15
سکوتت در برابر درخواست کمک، یک علامت سئوال (؟) بزرگ در ذهنم بوجود میآورد! سرم سنگین میشود نمیگویم!! کفـــر میشود! من هم سکوت میکنم!!! من هم تحمل میکنم!!! با این تن رنجورم! با این قلب مجروحم!
-
۵-!
پنجشنبه 10 آبانماه سال 1386 16:35
قلم را برمیداری! پُری از حسهای مبهم!!! نمیدانی چه بنویسی؟! کلمات در سرت میچرخد!!!
-
۴- نمیدونم!
یکشنبه 8 مهرماه سال 1386 05:50
یه سئوالی هست بیشتر وقتا، مخصوصا وقتی کانکت هستم و دارم تو سایتهای مختلف میتابم میآد تو ذهنم! دلم میخواد بدونم چند درصد کسایی که وارد دنیای مجازی میشن به سایتهای س ک س ی سر میزنن! دوست دارم بدونم واقعا دیدن عکس یا خوندن داستان و... از این دست چه لذتی رو به این افراد میده؟!! اینجای دنیای مستی و راستی ِ من ِ!...
-
۳- جلالخالق!!!
پنجشنبه 5 مهرماه سال 1386 05:39
تن فروشی مردانه در تهران خبر خیلی جدید نیست ، تاریخش مال یک ماه پیش ِ، ولی برای من خیلی... من وقتی خوندمش یک روز تمام حس میکردم یه دست از تو حلق تا معدهام رفته و داره همهی دل و رودهمو میکشه بیرون!
-
۲- تحول!!
دوشنبه 2 مهرماه سال 1386 11:37
بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: کودک که بودم میخواستم دنیا را تغییر دهم!! بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم! بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانوادهام را متحول کنم. اینک که در آستانه مرگ هستم میفهمم...
-
۱- من و فصلی نو!
جمعه 30 شهریورماه سال 1386 10:50
صمیمـی بودن اندکش خطـرناک و زیـادش صددرصد کـشـنـده (!) است، مگر اینکه احـمـق هم باشی!